اﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﺯﻧﻪ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭﻡﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ , ﻋﯿﻦ ﺍﺑﺮ ﺑﻬﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ , ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟؟؟ ﮔﻔﺖ : ﻫﯿﭽﯽ ﻣﺮﺩﺍﻫﻤﺸﻮﻥ خائنن
گفتم چرا؟
گفت دوست پسرم فهمیده ک من نامزد دارم
.
.
.
.
.
حالا هر دوشون میخوان بیان به شوهرم بگن
اصن ینی اشک تو چشمام جمع شده بود
!!!!!!

ﺍﺻﻦ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺷﯿﻔﺘﻪ ﯼﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺷﺪﻡ , ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﮕﻢ |:
خو اقایون رعایت کنن دیگه خدارو خوش میاد خانوما این قدر اذیت بشن اخه؟؟؟؟؟؟/